ولایت عشق

عکس - اجتماعی - سیاسی - ولایت - هنر و ادبیات - دفاع مقدس - وبلاگ

ولایت عشق

عکس - اجتماعی - سیاسی - ولایت - هنر و ادبیات - دفاع مقدس - وبلاگ

شما شبیه دوستانتان خواهید بود

شما بیش از آنچه خبر داشته باشید نقاط اشتراک با کسانی دارید که آگاهانه و یا حتی از روی اتفاق به عنوان دوست انتخاب می­کنید و بیش از آنچه تصور کنید در آینده شبیه دوستانتان خواهید شد و برای همین است که بزرگان گفته­اند در انتخاب دوست دقت کنید.

هر گاه در اجتماع مشاهده کردید که دو نفر با خصوصیات متضاد با هم دوست هستند اصلاً تعجب نکنید؛ در عوض مطمئن باشید که یا فردی که به نظر شما مشکلاتی دارد، دارای خصوصیات مثبتی است یا فردی که انسانی موجّه به نظر می­رسد، برخلاف ظاهرش مشکلاتی دارد. درست به همین دلیل است که افرادی که به نظر متفاوت می­رسند، با هم دوست و همراه می­شوند.

از آنجا که خصوصیات دوستان، به ویژه خصوصیّات منفی، به سرعت و به طرز نامحسوسی به ما سرایت می­کند، خیلی مهم است که در انتخاب دوست دقت داشته باشیم و برای موفقیت در این امر، باید همواره خدا را در نظر داشته باشیم. خدایا دوستان خوب باتقوای عاقل خداترس را از ما مگیر!

*

تو اول بگو با کیان دوستی              پس آنگه بگویم که تو کیستی

نیم نگاهی به چهره‌ی منافقان در قرآن

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»1، «وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»2؛ دسّیها، به معنی دسیسه کاری و پنهان کاری می‌باشد، این آیات بیان می‌کنند که انسانهای متقی و خود ساخته پیروز نهایی و واقعی هستند. انسانهای پنهان کار و دسیسه کار رسوا می‌شوند و ماه زیر ابر پنهان نخواهد ماند.

قرآن می‌فرماید: «وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ؛ هر چه شما کتمان کنید خداوند نشان می‌دهد.»3

منافق کیست؟

منافق در حقیقت کسی است که خودش را به عنوان کارشناس جا می‌زند، خود را به عنوان متخصص جا می‌زند، خود را به عنوان انقلابی جا می‌زند، خود را به عنوان عالم جا می‌زند، ولی دیر یا زود رسوا می‌شود. خود خداوند وعده داده است که؛ «مُخْرِجٌ» من خارج می‌کنم، «مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ» آنچه را که در کتمان دارید.

در قرآن حدود هفتاد آیه، کارنامه‌ی منافقان را مطرح کرده است. لازم نیست که نفاق همیشه شاهرگ باشد. نفاق هم شاهرگ دارد و هم مویرگ، به عبارتی هم نخ‌های ریز و نامرئی دارد و هم طناب کلفت.

روزی امام کاظم (ع) به منزل می‌رفتند، دم در که رسیدند، یارانشان را به منزل تعارف نکردند. امام رضا (ع) که خردسال بودند، از پدر سؤال کردند که چرا آنها را به داخل خانه تعارف نکردید؟ امام (ع) فرمودند: چون قلباً آمادگی پذیرایی ندارم واگر به زبان بگویم بفرمایید، این یکی از رگهای نفاق است.

هرچه بلا بر سر اسلام آمد، همه و همه به خاطر نفاق و منافقین بوده است. در قرآن نیز از منافقین بسیار سخن گفته و حتی یک سوره نیز به نام آنها ملقّب شده است.

سیمای منافقین

1-  قرآن می‌گوید: منافق «مُذَبْذَبِ»4، ولی مؤمن «لَمْ یَرْتَابُوا»5، منافق دغدغه دارد ولی مؤمن قاطع است.

2- خدا به منافقین می‌گوید: «لَا یَفْقَهُونَ»، نمی‌فهمند که چه می‌کنند، اما به مؤمن می‌گوید: «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» یعنی می‌فهمند چه می‌کنند.

3- قرآن می‌گوید: منافق تحجر دارد «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»6، مثل چوب هستند، ولی مؤمن انعطاف دارد «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»7

4ـ منافق نماز که می‌خواند، «قَامُوا»، با کسالت می‌خواند، «وَهُمْ کَارِهُونَ»، زکات با کراهت می‌دهند، نمازشان با کسالت است و پولشان با کراهت. اما مؤمن «فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»8 نماز را با خشوع می‌خواند. «دَائِمُونَ»9 همیشه نماز می‌خواند، این طور نیست که مکه می‌رود، حجاب خود را حفظ کند. فقط مکان های مقدس و یا بعضی از ماه‌های سال  نماز بخواند،  مداوم نماز می‌خواند، «یُحَافِظُونَ»10 نماز را حفظ می‌کند.

نماز مثل لباس است، هم لباس انسان را حفظ می‌کند و هم ما باید لباس را حفظ کنیم. ما باید نماز را حفظ کنیم تا نماز هم ما را حفظ کند، «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى...»11 خود نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد.

منافق در حقیقت کسی است که خودش را به عنوان کارشناس جا می‌زند، خود را به عنوان متخصص جا می‌زند، خود را به عنوان انقلابی جا می‌زند، خود را به عنوان عالم جا می‌زند، ولی دیر یا زود رسوا می‌شود. خود خداوند وعده داده است که؛ «مُخْرِجٌ» من خارج می‌کنم، «مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ» آنچه را که در کتمان دارید.

سوگند دروغ، از نشانه‌های نفاق در انسان

منافق سوگند دروغ می‌خورد؛« اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً »12 قسم می‌خورد تا زیر قسم پنهان شود. «جُنَّةً» یعنی سپر، قسم مخفی می‌خورد تا زیر سپر پنهان شود.

گاهی اوقات افراد در طول سال کار‌هایشان درست نیست، اما روضه ای به پا می‌کنند که رنگ مذهبی خود را حفظ کنند. یا افطاری می‌دهند و یا گاهی مسجد می‌سازند.

توجه منافق به حفظ ظواهر دین

گاهی فردی قیافه‌ی مذهبی دارد، اما هر چه به دستش می‌رسد پس نمی‌دهد، سوء استفاده می‌کند.

افرادی داریم که قیافه‌ی مذهبی و انقلابی دارند، اما چک‌های آنها بر می‌گردد، پول مردم را نمی‌دهند، قول‌های آنها قول نیست.

خیلی از آدم‌ها هستند که لیترها گریه می‌کنند که چرا فدک را به حضرت زهرا (س) ندادند، اما خودشان خمس نمی‌دهند، سهم امام را نمی‌دهند.

پیمان شکنی، از دیگر نشانه‌های نفاق

منافقین پیمان شکن هستند.13 شخصی به نام تعلبه مقداری دامداری و کشاورزی داشت. نزد حضرت پیامبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله دعا کن وضع مالی من خوب شود. حضرت فرمود: وضع مالی تو خوب است. گفت: نه من می‌خواهم توسعه بدهم، فرمود: توسعه اقتصادی باعث می‌شود که به خدا و پیغمبر نرسی. گفت: هم توسعه اقتصادی می‌دهم و هم به دینم می‌رسم. بالأخره کارش توسعه پیدا کرد در حالی که قول داده بود اگر کارش توسعه پیدا کرد به مستمندان کمک کند، اما همین که وضع مالی‌اش خوب شد، همه چیز را فراموش کرد و در روایت است که حتی به نماز جماعت نیز نمی‌آمد.

قرآن می‌گوید: «عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنْ الصَّالِحِینَ؛ با خدا عهد می‌بندد که اگر از فضل و کرمت به من بدهی صدقه بدهم و آدم صالحی باشم.»14 خدایا وضع مالی مرا خوب کن هم به فقرا کمک می‌کنم هم آدم صالحی هستم، اما همین که به خواسته اش می‌رسد، نقض پیمان می‌کند.

منبع: تبیان

--------------------------------------------------------------------------------

1- شمس / 9

2- همان / 10

3- بقره / 72

4- نساء / 143

5- حجرات / 15

6- منافقون / 4

7- انفال / 2

8- مؤمنون / 2

9- معراج / 23

10- انعام / 92

11- عنکبوت / 45

12- مجادله / 16

13- توبه / 75

14- همان

همه می توانند شهید شوند!

امروز نقبی به خودم زدم و این­که شب بیست و سوم ماه مبارک از راه می­رسد و چگونه باید استفاده کنم. شب­های 19 و 21 را مرور کردم. یادی از همرزمان شهید کردم و یادی از برادر عزیرم که در رضوان الهی مستقر شده است. دیدم امشب فقط به مدد شهیدان می­توانم به درگاه الهی بروم.

تفألی (!) به گیرندۀ دیجیتال زدم. روی شبکه 4 که مستند انگلیسی «قتل در غزه» پخش می­شد ثابت ماندم. فیلمساز روی دو نوجوان (یا به قول راوی، روی دو کودک) فلسطینی تمرکز کرده بود. محمد و احمد دو دوست بودند که با هم برضد شهرک سازان مبارزه می­کردند و به جز سنگ، بمب­های کوچک دست ساز خودشان را نیز به کار می­گرفتند.

احمد آرزوی شهادت داشت و می­گفت:«شهادت فقط برای بزرگ­ترها نیست. کوچک­ترها هم می­توانند شهید شوند». این جمله تلنگر آخر را به ذهن توفانی نگارنده زد و اشکش را جاری ساخت. یک لحظه با خود گفتم که این حال، حتی بهتر از حال شب بیست و یکم در حرم حضرت معصومه (س) است. و باز هم دیدم که اگر می­خواهم نردبان آسمان را طی کنم، باید از شهیدان و از شهادت مدد بگیرم. باری نمی­دانم «جیمز» فیلمردار گروه، از جملات پاک و سادۀ احمد چه حسی گرفت؟

سکانس بعد، جیمز با دوربین روی شانه، به سمت آمبولانسی می­دوید که نوجوانی مجروح را به بیمارستان رسانده بود. نوجوانی معصوم و نورانی که تیری به ستون فقراتش خورده بود و حال مساعدی نداشت. راوی گفت که حال جیمز منقلب شده و قادر به ادامۀ فیلمبرداری نیست. نمی­دانم جیمز به چه حس جدیدی رسیده بود؟! و در هر حال نوجوان به شهادت رسید و صحنه­های وداع مادر و خانواده با شهید نیز به نمایش درآمد.

شب آخر حضور مستندسازان انگلیسی در فلسطین، مواجه شده بود با حضور بلدوزر صهیونیست­های اشغالگر در نزدیکی خانه­ای که گروه در آن مهمان بودند. بوی خطر حس می­شد. به جز تهیه کننده، بقیه با یک پرچم سفید و نشانه­های مشخص از خبرنگار بودن به سمت بلدوزر رفتند تا بگویند خبرنگار هستند و قصد ترک منطقه را دارند. صهیونیست­ها که به دوربین دید در شب مجهز بودند، بدون توجه به علایم خبرنگاری به سمت گروه آتش گشودند.

نخستین تیر به گردن جیمز خورد و او را به شهادت رساند تا بار دیگر جملۀ احمد، نوجوان فلسطینی را به یادت بیاورد و مطمئن شوی که همه می­توانند شهید شوند. در حسرت فهم این معنا مانده­ام که جیمز، فیلمبردار انگلیسی، در عرض چند روز، از پشت دوربین خود چه دید و به چه حس و منطق و معرفت و صفایی دست یافت که این چنین بی­تاب و لایق شهادت شد؟

آرمان خواهی با دوز مناسب

گاهی ما گمان می­کنیم که قادریم یا باید همۀ توانایی­های خود را برای اعتلای اسلام به کار بگیریم، عافل از این­که اغلب جامعه و مسئولین و قوانین قراردادی این اجازه را نمی­دهد.

بندۀ نوعی باید قابلیت­ها و افق دید خود را گسترش دهم، شناخت خوبی از موقعیت داشته باشم و مختصات جغرافیایی، زمانی، دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و جهان را بدانم، با انتظارات و فرمایشات ولی فقیه به بهترین وجه ممکن آشنا باشم و سپس آماده باشم تا هر چه دارم در طبق اخلاص بگذارم و با تمام وجود به صحنه بیایم. حال اگر گاهی آن گونه که توقع می­رود شرایط فراهم نبود، نباید ناامید شد.

تجربه ثابت کرده که خیلی وقت­ها مسئولین (به ویژه مسئولین میانی) تکالیفشان را به درستی و صحت و کمال انجام نمی­دهند، اگر به دنبال این باشیم که صبر کنیم تا همۀ شرایط به بهترین شکل فراهم شود، باید انجام بسیاری از کارهای مفید را تعطیل کنیم.

پ.ن: و این یعنی این­که سلام. همیشه سلام!

خداحافظ اینترنت !

تا قبل از ظهر امروز به مخابرات مراجعه و اشتراک اینترنت خود را حذف می کنم.

نه اینکه فکر کنید با فیلترینگ اینترنت در ایران مخالفم، یا اینکه گمان کنید با کنترل سرعت اینترنت در برهه های زمانی خاص مشکلی دارم و فلسفۀ آن را درک نمی کنم، خیر!

ماجرا این است که هیچ برنامه و سازمان دهی ای برای کاربران حزب اللهی اینترنت تدارک نشده است. امت حزب الله با هزینه و برنامه ریزی شخصی وارد عرصۀ مجازی می شوند و خود را آماده می کنند تا در زمان لازم نقش خود را ایفا نمایند، اما درست در اوج نبرد، یک مرتبه با ایشان نیز مانند منافقان برخورد می شود و در ورود به جبهۀ نبرد (اینترنت) دچار مشکل جدی می شوند.

حدود 8 سال پیش این جانب طرح مبسوطی به بسیج (در آن زمان نیروی مقاومت بسیج) ارائه کردم که بسیجیان به صورت شبکه ای با پشتیبانی به فعالیت مجازی بپردازند. در آن زمان گفته شد که «بسیج نباید به این امور وارد شود»؟!

چند سال بعد گفتند که سازمان بسیج مستصعفین (یعنی مردم) باید در عرصۀ مجازی حاضر باشند، اما این استراتژی فقط دستوری بود و زمینه ها و پشتیبانی های لازم انجام نشد.

چند سال قبل در جریان یک همایش، به سردار نقدی گفتم در زمان دفاع مقدس قرارگاه هایی وجود داشت که رزمندگان را تجهیز می کرد، اکنون قرارگاه های مجازی بسیج کجاست؟

ایشان بنده را «خط شکن» معرفی کرد و دست در دست فرمانده سپاه استان گذاشت، اما از فردای آن روز، سپاه استان بنده را به چشم رقیب دید و حذف کرد.

بعد از آن و به مرور، چندین قرارگاه مجازی با پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم تأسیس شد که در نهایت خروجی آن به چند سایت خبری محدود شد که تنها یکی-دو تا از سایت ها موفق بوده اند.

دو سال پیش نیز به یکی از مسئولین خدوم که مسئولیت ویژه در امر جنگ نرم دارد، گفتم که در این زمینه طرح و برنامه دارم، که ایشان این مهم را به بعد از انجام کاری موکول کردند که آن کار نیز بنا به کوتاهی های نیروهای زیرمجموعۀ ایشان، در وقت خود انجام نشد و تا کنون به تأخیر افتاده است و به همین دلیل از آن راه نیز به نتیجه ای نرسیدم.

حدود دو هفته پیش نیز سردار نقدی گفت که بسیجیان در اینترنت باید به صورت شبکه ای عمل کنند! جا داشت یک چیزی بلند کنم و محکم بکوبم توی سر خودم، اما فقط لبخندی زدم.

اکنون انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است. ده ها نیروی فرهنگی مردمی (مثل این جانب) از مدت ها قبل زمینه سازی کرده اند و در شبکه های اجتماعی و وبلاگی خودی نشان داده اند تا در این برهۀ حساس به تکلیف خود عمل کنند و سرباز خوبی برای مقام معظم ولایت باشند؛ اما ناگهان با افت سرعت شدید اینترنت مواجه می شوند!

یعنی یک قرارگاه نیست، یک چشم بیدار نیست، یک ساز و کار مناسب نیست تا افسران جنگ نرم را از منافقان تمیز دهد؟ یعنی آیا درست است که زحمات طولانی مدت رزمندگان جهاد مجازی درست سربزنگاه و شب عملیات، دود شود و به هوا رود؟

شاید بگویید این وبلاگ که فعال نیست! درست است، اما فعالیت این جانب به این وبلاگ خلاصه نمی شود و تمام همّ و غمّ این جانب این بوده است که در شبکه های اجتماعی، آن هم در روزهای خطیر مثمر ثمر باشم و آن گونه که آمد، این آرزو با بی برنامگی مسئولین امر پرپر شده است.

اکنون برای چه باید بمانم؟ بمانم تا روزهای مهم نبرد سپری شود و دوباره همه چیز عادی شود و همین طور وقت شریف خود را سپری کنم تا بار دیگر درست شب عملیات خانه نشین شوم؟! پس شما هم به بنده حق می دهید؟!

تا قبل از ظهر امروز به مخابرات مراجعه و اشتراک اینترنت خود را حذف می کنم.

خداحافظ اینترنت!

چپ، راست، تند و تیز، علیه آقای چیز!

هر چند اجدادم همه کارگر و رعیت بوده اند، اما این دلیل نمی شود از تخلفات مالی بعضی اطرافیانم حمایت نکنم!

به گزارش خبرگزاری چیزنا، آقای چیز ضمن بیان مطلب فوق، گفت:چون در ماه فروردین، دچار سینوزیت و آبریزش بینی می شوم، شعارم در انتخابات این است؛ «زنده باد دستمال کاغذی»! وی ادامه داد؛ اعتدال یعنی اینکه از یک طرف از جلسه خصوصی فیلم بگیری و در جلسه استیضاح، نوار رو کنی، و از طرف دیگر جامعه را به اخلاق و کرامت انسانی دعوت کنی!! مدیرعامل عظیم ترین بنگاه خبرپراکنی دنیا تصریح کرد؛ در کارآمدی من همین بس که اگر یک ساعت سخنرانی کنم، یک جمله اختلاف افکنی می کنم، یک جمله دعوت به وحدت!! و این خصوصیت را از «اعتدال بهاری» به ارث برده ام. در بهار هم هوا یک دقیقه آفتابی است، یک دقیقه بارانی!! آقای چیز با انتقاد از قدیمی ها که می گفتند؛ «هوای بهار، دزد است!»، این جمله را مشکوک خواند و از اهل قبور خواست با این جملات در زمین اصول گرایان بازی نکنند! وی بیان داشت: اگر مردم به نامزد مورد نظر من رای بدهند، در راستای سیاست های اصل 44 جهنم را به بخش خصوصی واگذار می کنم!!

این فعال مسائل سیاسی در فراز دیگری از چرندیات خود، به سخنان سران آمریکا مبنی بر مذاکره با جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: اگر بابانوئل از خودش حسن نیت نشان بدهد، نوروز، حاجی فیروز به آمریکا سفر خواهد کرد!! وی خاطر نشان کرد؛ اگر چه حرف زدن من، الهام بخش تفرقه است، اما چرا هیچ کس سکوت من را نمی گوید که الهام بخش وحدت است؟! آقای چیز، انکار معضلات معیشتی من جمله گرانی را نادرست خواند، لیکن بیان داشت؛ چرا کسی به شهرداری چیزی نمی گوید؟! یعنی صدا و سیما ایراد ندارد؟! آیا سازمان تبلیغات اسلامی بلااشکال است؟! جخت بلا من الان یک نواری دارم که برای تان می گذارم...

حاجی فیروز: بابا کرم؟!

باباکرم: بعله!

حاجی فیروز: یه 2 تا حرف علیه اصول گرایان بزن، می خوام ساختارشکنی کنم!

باباکرم: اختلاس 3هزار میلیاردی زیر سر حسین شریعتمداری بود!! حسین شریعت به حسین صفار گفته بود و اون هم به حسین قدیانی که پول ها رو بالا بکش!!

آقای چیز آنگاه، احزاب سیاسی را به حفظ اخلاق و پرهیز از مجادلات بیهوده فراخواند و گفت: فردوسی آمده بود برای بسط همین مهرورزی ها و همین فضیلت ها، منتهی سلطان محمود غزنوی او را کشت!! سلطان محمود، فردوسی را کشت و عشق به فردوسی، مرا کشته!! من عاشق اخلاق، نوع انسان، نوع بهار، نوع پرستو و نوع بابانوئل هستم و هر چند این حرف ها به من نمی خورد، اما من به این حرف ها می خورم!! زنده باد سیزده به در، زنده باد چهارشنبه سوری، زنده باد ترقه!!

این کارشناس برجسته در بخش پایانی سخنان خود، گفت: اگر مجلس، وزیر مرا استیضاح کرد، آن وزیر شانس بیاورد که برای دفاع به مجلس نروم، چرا که حاضرم وزیر خود را قربانی نوع اسفندیار کنم!! آقای چیز گفت: از آنجا که هر وقت به مسافرت خارجی می روم، کشور چند روزی آرام می شود، حاضرم اولین انسانی باشم که با موشک به فضا می رود!!

لازم به ذکر است قبل از سخنان مدیرعامل چیزنا، عده ای از طرفداران ایشان با شعار «چپ، راست، کارگزار، رستم، زال، ژنرال تیتو، چنگیزخان، منت گذار، درشت، ریز، همه و همه، تند و تیز، علیه آقای چیز» به استقبال ایشان آمده بودند.
(قدیانی)