شما بیش از آنچه خبر داشته باشید نقاط اشتراک با کسانی دارید که آگاهانه و یا حتی از روی اتفاق به عنوان دوست انتخاب میکنید و بیش از آنچه تصور کنید در آینده شبیه دوستانتان خواهید شد و برای همین است که بزرگان گفتهاند در انتخاب دوست دقت کنید.
هر گاه در اجتماع مشاهده کردید که دو نفر با خصوصیات متضاد با هم دوست هستند اصلاً تعجب نکنید؛ در عوض مطمئن باشید که یا فردی که به نظر شما مشکلاتی دارد، دارای خصوصیات مثبتی است یا فردی که انسانی موجّه به نظر میرسد، برخلاف ظاهرش مشکلاتی دارد. درست به همین دلیل است که افرادی که به نظر متفاوت میرسند، با هم دوست و همراه میشوند.
از آنجا که خصوصیات دوستان، به ویژه خصوصیّات منفی، به سرعت و به طرز نامحسوسی به ما سرایت میکند، خیلی مهم است که در انتخاب دوست دقت داشته باشیم و برای موفقیت در این امر، باید همواره خدا را در نظر داشته باشیم. خدایا دوستان خوب باتقوای عاقل خداترس را از ما مگیر!
*
تو اول بگو با کیان دوستی پس آنگه بگویم که تو کیستی
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»1، «وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»2؛ دسّیها، به معنی دسیسه کاری و پنهان کاری میباشد، این آیات بیان میکنند که انسانهای متقی و خود ساخته پیروز نهایی و واقعی هستند. انسانهای پنهان کار و دسیسه کار رسوا میشوند و ماه زیر ابر پنهان نخواهد ماند.
قرآن میفرماید: «وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ؛ هر چه شما کتمان کنید خداوند نشان میدهد.»3
منافق کیست؟
منافق در حقیقت کسی است که خودش را به عنوان کارشناس جا میزند، خود را به عنوان متخصص جا میزند، خود را به عنوان انقلابی جا میزند، خود را به عنوان عالم جا میزند، ولی دیر یا زود رسوا میشود. خود خداوند وعده داده است که؛ «مُخْرِجٌ» من خارج میکنم، «مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ» آنچه را که در کتمان دارید.
در قرآن حدود هفتاد آیه، کارنامهی منافقان را مطرح کرده است. لازم نیست که نفاق همیشه شاهرگ باشد. نفاق هم شاهرگ دارد و هم مویرگ، به عبارتی هم نخهای ریز و نامرئی دارد و هم طناب کلفت.
روزی امام کاظم (ع) به منزل میرفتند، دم در که رسیدند، یارانشان را به منزل تعارف نکردند. امام رضا (ع) که خردسال بودند، از پدر سؤال کردند که چرا آنها را به داخل خانه تعارف نکردید؟ امام (ع) فرمودند: چون قلباً آمادگی پذیرایی ندارم واگر به زبان بگویم بفرمایید، این یکی از رگهای نفاق است.
هرچه بلا بر سر اسلام آمد، همه و همه به خاطر نفاق و منافقین بوده است. در قرآن نیز از منافقین بسیار سخن گفته و حتی یک سوره نیز به نام آنها ملقّب شده است.
سیمای منافقین
1- قرآن میگوید: منافق «مُذَبْذَبِ»4، ولی مؤمن «لَمْ یَرْتَابُوا»5، منافق دغدغه دارد ولی مؤمن قاطع است.
2- خدا به منافقین میگوید: «لَا یَفْقَهُونَ»، نمیفهمند که چه میکنند، اما به مؤمن میگوید: «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» یعنی میفهمند چه میکنند.
3- قرآن میگوید: منافق تحجر دارد «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»6، مثل چوب هستند، ولی مؤمن انعطاف دارد «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»7
4ـ منافق نماز که میخواند، «قَامُوا»، با کسالت میخواند، «وَهُمْ کَارِهُونَ»، زکات با کراهت میدهند، نمازشان با کسالت است و پولشان با کراهت. اما مؤمن «فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»8 نماز را با خشوع میخواند. «دَائِمُونَ»9 همیشه نماز میخواند، این طور نیست که مکه میرود، حجاب خود را حفظ کند. فقط مکان های مقدس و یا بعضی از ماههای سال نماز بخواند، مداوم نماز میخواند، «یُحَافِظُونَ»10 نماز را حفظ میکند.
نماز مثل لباس است، هم لباس انسان را حفظ میکند و هم ما باید لباس را حفظ کنیم. ما باید نماز را حفظ کنیم تا نماز هم ما را حفظ کند، «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى...»11 خود نماز انسان را از فحشا و منکر باز میدارد.
منافق در حقیقت کسی است که خودش را به عنوان کارشناس جا میزند، خود را به عنوان متخصص جا میزند، خود را به عنوان انقلابی جا میزند، خود را به عنوان عالم جا میزند، ولی دیر یا زود رسوا میشود. خود خداوند وعده داده است که؛ «مُخْرِجٌ» من خارج میکنم، «مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ» آنچه را که در کتمان دارید.
سوگند دروغ، از نشانههای نفاق در انسان
منافق سوگند دروغ میخورد؛« اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً »12 قسم میخورد تا زیر قسم پنهان شود. «جُنَّةً» یعنی سپر، قسم مخفی میخورد تا زیر سپر پنهان شود.
گاهی اوقات افراد در طول سال کارهایشان درست نیست، اما روضه ای به پا میکنند که رنگ مذهبی خود را حفظ کنند. یا افطاری میدهند و یا گاهی مسجد میسازند.
توجه منافق به حفظ ظواهر دین
گاهی فردی قیافهی مذهبی دارد، اما هر چه به دستش میرسد پس نمیدهد، سوء استفاده میکند.
افرادی داریم که قیافهی مذهبی و انقلابی دارند، اما چکهای آنها بر میگردد، پول مردم را نمیدهند، قولهای آنها قول نیست.
خیلی از آدمها هستند که لیترها گریه میکنند که چرا فدک را به حضرت زهرا (س) ندادند، اما خودشان خمس نمیدهند، سهم امام را نمیدهند.
پیمان شکنی، از دیگر نشانههای نفاق
منافقین پیمان شکن هستند.13 شخصی به نام تعلبه مقداری دامداری و کشاورزی داشت. نزد حضرت پیامبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله دعا کن وضع مالی من خوب شود. حضرت فرمود: وضع مالی تو خوب است. گفت: نه من میخواهم توسعه بدهم، فرمود: توسعه اقتصادی باعث میشود که به خدا و پیغمبر نرسی. گفت: هم توسعه اقتصادی میدهم و هم به دینم میرسم. بالأخره کارش توسعه پیدا کرد در حالی که قول داده بود اگر کارش توسعه پیدا کرد به مستمندان کمک کند، اما همین که وضع مالیاش خوب شد، همه چیز را فراموش کرد و در روایت است که حتی به نماز جماعت نیز نمیآمد.
قرآن میگوید: «عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنْ الصَّالِحِینَ؛ با خدا عهد میبندد که اگر از فضل و کرمت به من بدهی صدقه بدهم و آدم صالحی باشم.»14 خدایا وضع مالی مرا خوب کن هم به فقرا کمک میکنم هم آدم صالحی هستم، اما همین که به خواسته اش میرسد، نقض پیمان میکند.
منبع: تبیان
--------------------------------------------------------------------------------
1- شمس / 9
2- همان / 10
3- بقره / 72
4- نساء / 143
5- حجرات / 15
6- منافقون / 4
7- انفال / 2
8- مؤمنون / 2
9- معراج / 23
10- انعام / 92
11- عنکبوت / 45
12- مجادله / 16
13- توبه / 75
14- همان
امروز نقبی به خودم زدم و اینکه شب بیست و سوم ماه مبارک از راه میرسد و چگونه باید استفاده کنم. شبهای 19 و 21 را مرور کردم. یادی از همرزمان شهید کردم و یادی از برادر عزیرم که در رضوان الهی مستقر شده است. دیدم امشب فقط به مدد شهیدان میتوانم به درگاه الهی بروم.
تفألی (!) به گیرندۀ دیجیتال زدم. روی شبکه 4 که مستند انگلیسی «قتل در غزه» پخش میشد ثابت ماندم. فیلمساز روی دو نوجوان (یا به قول راوی، روی دو کودک) فلسطینی تمرکز کرده بود. محمد و احمد دو دوست بودند که با هم برضد شهرک سازان مبارزه میکردند و به جز سنگ، بمبهای کوچک دست ساز خودشان را نیز به کار میگرفتند.
احمد آرزوی شهادت داشت و میگفت:«شهادت فقط برای بزرگترها نیست. کوچکترها هم میتوانند شهید شوند». این جمله تلنگر آخر را به ذهن توفانی نگارنده زد و اشکش را جاری ساخت. یک لحظه با خود گفتم که این حال، حتی بهتر از حال شب بیست و یکم در حرم حضرت معصومه (س) است. و باز هم دیدم که اگر میخواهم نردبان آسمان را طی کنم، باید از شهیدان و از شهادت مدد بگیرم. باری نمیدانم «جیمز» فیلمردار گروه، از جملات پاک و سادۀ احمد چه حسی گرفت؟
سکانس بعد، جیمز با دوربین روی شانه، به سمت آمبولانسی میدوید که نوجوانی مجروح را به بیمارستان رسانده بود. نوجوانی معصوم و نورانی که تیری به ستون فقراتش خورده بود و حال مساعدی نداشت. راوی گفت که حال جیمز منقلب شده و قادر به ادامۀ فیلمبرداری نیست. نمیدانم جیمز به چه حس جدیدی رسیده بود؟! و در هر حال نوجوان به شهادت رسید و صحنههای وداع مادر و خانواده با شهید نیز به نمایش درآمد.
شب آخر حضور مستندسازان انگلیسی در فلسطین، مواجه شده بود با حضور بلدوزر صهیونیستهای اشغالگر در نزدیکی خانهای که گروه در آن مهمان بودند. بوی خطر حس میشد. به جز تهیه کننده، بقیه با یک پرچم سفید و نشانههای مشخص از خبرنگار بودن به سمت بلدوزر رفتند تا بگویند خبرنگار هستند و قصد ترک منطقه را دارند. صهیونیستها که به دوربین دید در شب مجهز بودند، بدون توجه به علایم خبرنگاری به سمت گروه آتش گشودند.
نخستین تیر به گردن جیمز خورد و او را به شهادت رساند تا بار دیگر جملۀ احمد، نوجوان فلسطینی را به یادت بیاورد و مطمئن شوی که همه میتوانند شهید شوند. در حسرت فهم این معنا ماندهام که جیمز، فیلمبردار انگلیسی، در عرض چند روز، از پشت دوربین خود چه دید و به چه حس و منطق و معرفت و صفایی دست یافت که این چنین بیتاب و لایق شهادت شد؟
گاهی ما گمان میکنیم که قادریم یا باید همۀ تواناییهای خود را برای اعتلای اسلام به کار بگیریم، عافل از اینکه اغلب جامعه و مسئولین و قوانین قراردادی این اجازه را نمیدهد.
بندۀ نوعی باید قابلیتها و افق دید خود را گسترش دهم، شناخت خوبی از موقعیت داشته باشم و مختصات جغرافیایی، زمانی، دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و جهان را بدانم، با انتظارات و فرمایشات ولی فقیه به بهترین وجه ممکن آشنا باشم و سپس آماده باشم تا هر چه دارم در طبق اخلاص بگذارم و با تمام وجود به صحنه بیایم. حال اگر گاهی آن گونه که توقع میرود شرایط فراهم نبود، نباید ناامید شد.
تجربه ثابت کرده که خیلی وقتها مسئولین (به ویژه مسئولین میانی) تکالیفشان را به درستی و صحت و کمال انجام نمیدهند، اگر به دنبال این باشیم که صبر کنیم تا همۀ شرایط به بهترین شکل فراهم شود، باید انجام بسیاری از کارهای مفید را تعطیل کنیم.
پ.ن: و این یعنی اینکه سلام. همیشه سلام!