امروز نقبی به خودم زدم و اینکه شب بیست و سوم ماه مبارک از راه میرسد و چگونه باید استفاده کنم. شبهای 19 و 21 را مرور کردم. یادی از همرزمان شهید کردم و یادی از برادر عزیرم که در رضوان الهی مستقر شده است. دیدم امشب فقط به مدد شهیدان میتوانم به درگاه الهی بروم.
تفألی (!) به گیرندۀ دیجیتال زدم. روی شبکه 4 که مستند انگلیسی «قتل در غزه» پخش میشد ثابت ماندم. فیلمساز روی دو نوجوان (یا به قول راوی، روی دو کودک) فلسطینی تمرکز کرده بود. محمد و احمد دو دوست بودند که با هم برضد شهرک سازان مبارزه میکردند و به جز سنگ، بمبهای کوچک دست ساز خودشان را نیز به کار میگرفتند.
احمد آرزوی شهادت داشت و میگفت:«شهادت فقط برای بزرگترها نیست. کوچکترها هم میتوانند شهید شوند». این جمله تلنگر آخر را به ذهن توفانی نگارنده زد و اشکش را جاری ساخت. یک لحظه با خود گفتم که این حال، حتی بهتر از حال شب بیست و یکم در حرم حضرت معصومه (س) است. و باز هم دیدم که اگر میخواهم نردبان آسمان را طی کنم، باید از شهیدان و از شهادت مدد بگیرم. باری نمیدانم «جیمز» فیلمردار گروه، از جملات پاک و سادۀ احمد چه حسی گرفت؟
سکانس بعد، جیمز با دوربین روی شانه، به سمت آمبولانسی میدوید که نوجوانی مجروح را به بیمارستان رسانده بود. نوجوانی معصوم و نورانی که تیری به ستون فقراتش خورده بود و حال مساعدی نداشت. راوی گفت که حال جیمز منقلب شده و قادر به ادامۀ فیلمبرداری نیست. نمیدانم جیمز به چه حس جدیدی رسیده بود؟! و در هر حال نوجوان به شهادت رسید و صحنههای وداع مادر و خانواده با شهید نیز به نمایش درآمد.
شب آخر حضور مستندسازان انگلیسی در فلسطین، مواجه شده بود با حضور بلدوزر صهیونیستهای اشغالگر در نزدیکی خانهای که گروه در آن مهمان بودند. بوی خطر حس میشد. به جز تهیه کننده، بقیه با یک پرچم سفید و نشانههای مشخص از خبرنگار بودن به سمت بلدوزر رفتند تا بگویند خبرنگار هستند و قصد ترک منطقه را دارند. صهیونیستها که به دوربین دید در شب مجهز بودند، بدون توجه به علایم خبرنگاری به سمت گروه آتش گشودند.
نخستین تیر به گردن جیمز خورد و او را به شهادت رساند تا بار دیگر جملۀ احمد، نوجوان فلسطینی را به یادت بیاورد و مطمئن شوی که همه میتوانند شهید شوند. در حسرت فهم این معنا ماندهام که جیمز، فیلمبردار انگلیسی، در عرض چند روز، از پشت دوربین خود چه دید و به چه حس و منطق و معرفت و صفایی دست یافت که این چنین بیتاب و لایق شهادت شد؟
به نام خدا
حالا در نظر بگیرید یکی مثل بنده که دو تیر در دو نوبت به گردنش خورده، جقدر باید حسرت شهید نشدن را بخورد؟
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک.
به نام خدا
فردی با نام "ب" در اینجا نظر داده است. در منافق بودن و عامل دشمن بودن او کمترین شکی نیست.
دشمنان هنوز امت حزب الله را نشناخته اند!